متن زیر را بخوانید و در باره آن فکر کنید، اگر تمایل داشته باشید ما می توانیم در این سفر و گلچین کردن کوله بار سفر به شما کمک کنیم.
جای تامل دارد که ما به هنگام استفاده از یک محصول مدرن، مثل سرخکن یا کامپیوتر، خود را نیازمند آموزش میبینیم، اما در پدیدهی پیچیدهی زیستن، خود را بینیاز از هرنوع آموزش، راهنمایی و مشاوره میدانیم.
از قدیم گفتهاند انسان مسافری در این عالم خاکی است، مسافری که ناگزیر به کولهباری نیاز دارد. مخصوصا مسافر دنیای کنونی که با استرس زاهای محیطی فراوان و کلانی مثل تغییر روزافزون فرهنگ و شیوههای زندگی، بیکاری و مشکلات اقتصادی، دگرگونیهای حرفهای، اخلاقیات، مسائل خانوادگی و … مواجه است. مسائل روزمرهای که تحقیقات نشان دادهاند اثرات زیان بخشی بر روی سلامت جسمی و روانی ما دارند.
حال باید پرسید: آیا در کولهبار سفر خود، مهارتهای لازم برای زندگیکردن و مقابله با این فشارهای روانی وجود دارد یا خیر؟
منظور از مهارتهای زندگی، مهارتهای بهظاهر سادهای مثل رویارویی با خشم خود و کنترل آن، چگونگی مقابله با افسردگی و شکست و اضطراب در جریان زندگی، شیوهی تصمیمگیری در مسائل کوچک و بزرگ، توانایی تعیین هدف و گامهای لازم برای رسیدن به هدف، برقراری ارتباط با دیگران، مشخصکردن ارزشهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی، شناخت احساسات و هیجانات خود و دیگری، توانایی شرکت در کارهای گروهی، تقویت اعتماد به نفس و …. است. مهارتهایی که هر فرد بهعنوان ابزار کار برای خلق زندگیای پویا به آنها نیاز دارد.
معمولا کودکان با مشاهدهی بزرگسالان و تقلید از آنها، یا آزمون و خطا در دوران مختلف رشد به تعدادی از این مهارتها دست مییابند. حال اگر بزرگسالان، مجموعهی ناقص و یا حتا آسیبزایی از این مهارتها را در اختیار داشته باشند، مثلا پرخاشگری را شیوهی مناسب برای ابراز وجود و یا گرفتن حق خود بدانند، کودکان با پیروی از آنها، تنها به کسب مجموعهای ناقص و ناسازگارانه از مهارتهای لازم برای زیستن نایل میشوند و همین توشه را نیز به نسل بعد از خود منتقل میکنند و بدین ترتیب، بعد از چند نسل میتوانیم شاهد ظهور فرهنگی نابسامان و ناکارآمد در میان افراد یک جامعه باشیم.
بهطورکلی، افراد هنگامی که با مشکل یا فشار روانی مواجه میشوند، اولین سوالی که از خود میپرسند این است که: «آیا این مساله ارزش ناراحت شدن دارد یا خیر؟» این ارزیابی اولیه است. اگر جواب این سوال بله باشد، به این معنی است که در موقعیت خطرناکی قرار گرفتهاند؛ پس سوال دیگری از خود میپرسند: «آیا میتوانم برای نجات خود از این وضعیت، کاری انجام دهم؟» این ارزیابی ثانویه است.
افراد مختلف در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی، به سه شیوهی کلی رفتار میکنند.
دستهی اول، از شیوهی رویاروییِ عملی یا «تکلیفمدار» استفاده میکنند؛ یعنی بر مساله و مشکل متمرکز میشوند و سعی میکنند برای آن، راهحلهایی پیدا کنند. مثلا: «وقتم را بهتر تنظیم میکنم» یا «بررسی میکنم که چطور مشکلات مشابه را حل کردهام».
دستهی دوم، از رویاروییِ «هیجانمدار» استفاده میکنند؛ به این معنی که بر هیجانات و احساسات منفی خود متمرکز شده، غرق آنها میشوند. مثلا «از اینکه نمیدانم چه کاری انجام دهم خودم را سرزنش میکنم» یا «ناراحت و تنیده میشوم و دیگران را نیز آزرده میکنم».
دستهی آخر، از رویاروییِ «اجتنابی» استفاده میکنند؛ یعنی از مساله و حتا احساسات خود فرار میکنند و درعوض، به کارهای نهچندان مهم میپردازند و خود را سرگرم آنها میکنند. مثلا «به سینما میروم یا تلویزیون تماشا میکنم» یا «سیگار میکشم و سعی میکنم به مساله فکر نکنم».
لازم است ذکر شود هرچند رویاروییِ تکلیفمدار، بهترین نوع رویارویی محسوب میشود، اما سلامت روان محصول ترکیب درست هر سه نوع رویارویی، با توجه به مسالهی مورد نظر است. به همین دلیل، روانشناسان معتقد ند با راهنمایی افراد و گروههای مختلف مردم در ارزیابی اولیه و ثانویه، و آموزش صحیح و متناسبِ مهارتهای زندگی به آنها، در قالب بازی و گفتگو، میتوان هم از ظهور و شیوع بیماریهای روانی و جسمانی پیشگیری کرد و هم، فرهنگ رفتاری مردم را اصلاح کرده، ارتقا داد.
از این که بتوانیم با شما همراه شویم خوشحال می شویم