مصاحبه دکتر عزت الله کردمیرزا با پایگاه خبری کلید ملی
جامعه ای که نقدپذیر است محکوم به شکست نیست و برنامه ای که نقدپذیر است شکست نمی خورد. ولی ما همیشه از نقد و ارزشیابی ترسیده ایم. همیشه الان و اکنون مان را در نظر گرفته ایم. هر مدیری هم که بر سر کار آمده قبلی را کوبیده و برای بعد شعار داده. هر فردی که آمده خواسته قانون تصویب کند و کسی به دنبال آن نبوده کاری را انجام دهد
کلیدملی: «آنچه که درحال حاضر درکشورما اتفاق می افتد ناشی ازورود شبکه های اجتماعی مجازی نیست بلکه ناشی از بدعملکردن بسیاری ازافراد وبستن مسیرهای گفتگو است. وقتی که گفتگو درجامعه برروی زمین و درشبکه ای از روابط چهره به چهره محدود می شود طبیعتا درشبکه های غیررسمی ومجازی افزایش پیدامی کند.» این بخشی است از نظرات دکتر عزت الله کردمیرزا، روانشناس در خصوص جایگاه کنونی شبکه های اجتماعی در جامعه ماست. او که فارغ التحصیل دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه علامه طباطبایی، بر این عقیده است که تا زمانی که امکان گفتگو در مجراهای رسمی تنها برای افراد خاصی فراهم باشد طبیعتا افراد محروم از این امکان، به دنبال کانال های غیر رسمی و مجازی برای گفتگو می روند و شبکه های اجتماعی هم این امکان را فراهم می آورند. در ادامه گفتگوی ما را با این عضو هیات علمی دانشگاه می خوانید.
*شما درگیری و فعالیت های مستمر مردم در شبکه های اجتماعی و به خصوص تلگرام را چگونه ارزیابی می کنید؟
در ساختارهای اجتماعی جدید روابط بین انسان ها لزوما روابط چهره به چهره نیست. دوره معاصر دوره جهان همراه است به این معنا که هر فردی با یک خط اینترنت و یک گوشی تلفن همراه به گستره ای از اطلاعات جهانی دسترسی پیدا می کند و همسایه افراد لزوما همسایه دیوار به دیوار آنها نیست بلکه ممکن است کیلومترها دور از آنها باشد و از طریق یک خط اینترنت که مسیری جهانی است به هم وصل می شوند. دوره معاصر دوره ای است که افراد باید یاد بگیرند با فناوری و تکنولوژی کنار بیایند و در ساختارهای پرورشی خانواده و ساختارهای پرورشی اجتماعی مثل آموزش یا سایر نهادهای مسئول آموزش مهارت های مخاطب شناسی و سخنگویی در فضای مجازی به افراد جامعه در گروه های سنی مختلف داده شود. شاید برخی تلگرام یا سایر شبکه های اجتماعی را تهدید تلقی کنند. واقعیت این است؛ یک مسیری باز شده که هم می تواند تهدید باشد و هم فرصت، همانطور که روابط چهره به چهره می تواند تهدید یا فرصت باشد. به صرف اینکه مسیرهای جدید ناشی از فناوری می تواند خطراتی را داشته باشد نمی توانیم جلوی گسترش آنها را بگیریم، بلکه باید آموزش کنار آمدن با آنها و مهارت های مواجهه و مخاطب شناسی را در نظر داشته باشیم. آنچه که در حال حاضر در کشور ما اتفاق می افتد ناشی از ورود شبکه های اجتماعی مجازی نیست بلکه باشی از بد عمل کردن بسیاری از افراد و بستن مسیرهای گفتگو است. وقتی که گفتگو در جامعه بر روی زمین و در شبکه ای از روابط چهره به چهره محدود می شود طبیعتا در شبکه های غیررسمی و مجازی افزایش پیدا می کند. ما نمی توانیم فقط نسبت به سالم سازی فضای مجازی تلاش کنیم اما از جامعه ی عادی غافل باشم. به لحاظ روانشناختی از نظر روانشناسی اجتماعی و روانشناسی سیاسی و یا از منظر جامعه شناختی زمانی که گفتگو در کانال های رسمی کانالیزه شده و مختص گروه یا افراد خاصی می شود طبیعتا افرادی که محروم از کانال های رسمی هستند به دنبال کانال های دیگری برای گفتگو می گردند که فناوری و شبکه های اجتماعی این امکان را فراهم آورده اند و آنها می توانند از مسیر شبکه های مجازی به یکدیگر وصل شوند. اگر موضوع ملی است، اگر گفتگوی ملی است، اگر می خواهیم به سوی وحدت پیش برویم، اگر بخواهیم یک تجدیدقوا بعد از اتفاقات چندسال اخیر داشته باشیم و اگر بخواهیم تمام جناح ها و گروه ها و اقشار را داشته باشیم نباید صرفا به محدودسازی کانال ها یا شبکه های مجازی روی بیاوریم و مسیر گفتگو را از مسیر اصلی دور کنیم بلکه باید به طرف پالایش جامعه و ایجاد مسیرهای گفتگوی رسمی حزبی و جناحی در جامعه باشیم تا دیگر نگران گفتگوهای مجازی نباشیم. هر گروه سنی، سیاسی و اجتماعی باید تریبون خاص خود را در مسیرهای رسمی داشته باشد در غیر این صورت طبیعتا وزن شبکه های مجازی بیشتر از شبکه های رسمی می شود و نظام آموزش پنهان قوی تر از نظام آموزش رسمی عمل خواهد کرد.
*در فضای گروه ها و کانال های تلگرامی گاهی فرد همزمان در چند موضوع مختلف درگیر بحث می شود و در آن واحد سعی دارد که به همه ی آن بحث ها بپردازد و به تحلیل آن ها مشغول شود، در حالی که در دنیای واقعی از یک انسان چنین انتظاری نمی رود و در عمل نیز می بینیم که معمولا فرد در یک زمان مشخص به یک بحث مشخص می پردازد. به نظر می رسد که این فضا افراد را به صورت یک ابر انسان در می آورد که می خواهد بیشتر از سطح رفتارهای واقعی خود عمل کند. آسیب ها و یا شاید فواید این شرایط جدید را چگونه می بینید؟
جمله معروفی از یک نظریه پرداز هست که می گوید: « زمانی که انسان خشمگین تصمیم گرفت به جای سنگ کلمه پرتاب کند تمدن شکل گرفت.» از آن روزی که انسان ها تصمیم گرفتند که با همدیگر صحبت کنند مسیر تمدن را باز کردند. تمدن هم با خود الزاماتی را دارد که به روز پیش می رود. اقتضای جامعه ی امروز ما شبکه های اجتماعی هستند و الزاما این اقتضا آسیب زا نیست. من منکر آسیب ها نیستم اما علت بخش عمده ای از آسیب ها را باید در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها جستجو کرد. محدودیت ها و باید و نبایدهایی که گذاشتیم و منطق آن را نتوانستیم جا بیندازیم و این باعث شد که مرزها به هم بریزد. مشکل و آسیب عمده ای که امروزه تلگرام ایجاد کرده این است که مرزهای شخصی و خانوادگی را به هم ریخته وگرنه ذاتا مشکلی ندارد و اگر مرزها به هم ریخته به واسطه ی اجرای سیاست های غلط در سالهای متمادی است و جامعه یک دفعه به سمت گفتگو رفت و ممکن است که به خاطر بی مهارتی آسیب هایی هم ببیند و حتی آسیب هم بزند. اما اگر فرهنگ آن وجود داشته باشد شخص هنگامی که در محل کارش است فکرش مشغول کارش می شود نه اینکه گوشی و تلگرام کنار دستش باشد و در ساعت کاری مشغول چت کردن باشد یا وقتی دانشجو سر کلاس حاضر می شود اگر فرهنگش وجود داشته باشد مشغول تلگرام نخواهد بود. یافته های اخلاقی نشان می دهد که اگر حداقل در جامعه ما دوچیز رعایت می شد، نه تلگرام و نه هیچ محیط دیگری آسیب زا نمی شد. اول اینکه بلد بودیم از فرآیندها و برنامه هایی که داریم ارزیابی و ارزشیابی کنیم، یعنی کاش آن اشخاصی که به برنامه ریزی مشغول هستند ارزشیابی دقیق و درست را وارد کار خود می کردند. دوم اینکه بلد بودیم شرم را به عنوان یک توانمندی آموزش بدهیم، شرم نه به معنای خجالت کشیدن، بلکه به این معنا که من به عنوان یک استاد دانشگاه شرم داشته باشم از اینکه از ساعت کاری ام بدزدم و یا از آنکه محیط کاری ام را به چیزی غیر از درس آلوده کنم. شرم دانشجو از اینکه بخواهد بدون آنکه درس بخواند به دانشگاه بیاید. شرم کارمند از این حقوق هشت ساعت را بگیرد اما به آن میزان کار نکند. اگر به جای این همه شعار همین دو فاکتور را به خوبی بلد بودیم اجرا کنیم نگران آسیب های محیط های مجازی و واقعی نبودیم. نه تنها محیط مجازی، بلکه هر محیط دیگری می تواند این آسیب ها را به همراه داشته باشد، زیرا مرزها به هم ریخته است. مرزهای شخصی و اجتماعی و خانوادگی باید بازتعریف شود و به همان نسبت که تک تک اعضا نباید وارد حریم شخصی هم شوند، سازمان ها و نهادها هم باید بلد باشند که مرزها را رعایت کنند. در نتیجه آسیب دیگر آن اندازه نخواهد بود که ما از آن بترسیم. به هر حال هر موضوعی می تواند آثار جانبی به دنبال دارد، ما حتی آب خالی هم که بخوریم بالاخره می تواند اثرات جانبی داشته باشد. بنابراین آسیب تا حدی قابل قبول است اما آن چیزی که اتفاق افتاده این است که تلگرام آسیبش بیش از حد شده چون مهرات آن را نداریم، چون آموزشش را نداشته ایم، چون مسیر گفتگوی طبیعی در جامعه را در برخی از زمینه ها نداشته ایم. نمی توان تمام تمرکز را بر شبکه های مجازی گذاشت، بهتر است که مرزها بازتعریف شود، یک بار دیگر ارزیابی و ارزش یابی به فرآیندهایمان راه پیدا کند و یک بار دیگر در آموزش مولفه های اخلاقی به افراد آموزش دهیم که حتی اگر در شبکه ی مجازی هستند از گفتن هر جمله ای شرم داشته باشند و چون مخاطب خود را مستقیما نمی بینند هر جمله ای را به کار نبرند و به این ترتیب می توان جلوی بسیاری از آسیب ها را گرفت.
*در صحبت هایتان به فاکتوری تحت عنوان «ارزشیابی» اشاره کردید. ممکن است آن را بیشتر توضیح بدهید؟
معمولا ما هروقت برنامه ای را می ریزیم یا می خواهیم سیاستی را اعمال کنیم و یا می خواهیم در جامعه و یا زندگی شخصی و خانوادگی مان طرحی را پیاده کنیم، اگر نظام ارزشیابی آن را تعریف نکرده باشیم نمی توانیم به موفقیت برسیم. اشکالی که ما داریم این است که بیشتر به دنبال اهداف بلندمدت هستیم در صورتی که باید یاد بگیریم که اهداف نقطه ای برای خودمان در نظر بگیریم. در جامعه و برنامه ریزان کشوری هم باید اهداف نقطه ای تعریف کنند، و نقطه به نقطه به نقطه مسیری که آمده اند را ارزیابی کرده و از آن مطمئن شوند. هم در آموزه های دینی ما آمده که به حساب خودتان برسید قبل از آنکه به حساب شما برسند و هم در فرآیندهای علمی به ارزشیابی اشاره شده است. شما نمی توانید بدون ارزشیابی از تحقق اهدافتان موفق شود و عملا محکوم به شکست هستید. به عبارتی دیگر ارزشیابی مسیر نقد برنامه هایمان توسط خودمان را ایجاد می کند. جامعه ای که نقد پذیر است محکوم به شکست نیست و برنامه ای که نقدپذیر است شکست نمی خورد. ولی ما همیشه از نقد و ارزشیابی ترسیده ایم. همیشه الان و اکنون مان را در نظر گرفته ایم. هر مدیری هم که بر سر کار آمده قبلی را کوبیده و برای بعد شعار داده. هر فردی که آمده خواسته قانون تصویب کند و کسی به دنبال آن نبوده کاری را انجام دهد. ارزشیابی به ما نشان می دهد که چه داریم و از آنچه که داریم چقدرتوانسته ایم در راستای هدفمان استفاده کنیم. نه اینکه فقط تا یک پدیده ای رایج می شود بخواهیم واکنش نشان دهیم. آفت ساختار اقدامی کشور ما این است که Reaction Plan قوی داریم اما Action Plan خاصی نداریم. ما خیلی راحت می توانیم به هر پدیده ای واکنش نشان بدهیم ولی هیچ Action و کنشی را نمی توانیم طراحی کنیم و دائم منتظریم یک اتفاقی بیفتد تا بتوانیم واکنشی نشان بدهیم. یک جایی بلاخره باید به سمت برنامه ریزی برویم که برنامه ریزی هم طبیعا در دل خود ارزیابی و ارزشیابی را دارد.
* به نظر شما این گستردگی شبکه های اجتماعی چه تاثیری بر روابط درون خانواده داشته است؟
وقتی که ما بلد نیستیم از یک تکنولوژی استفاده کنیم، نه تنها فضای خانواده بلکه فضای اجتماعی و آموزشی هم همه آلوده می شوند. یک بار دیگر باید در شیوه های فرزند پروری به والدین آموزش داده شود، نه آموزش شیوه های جلوگیری از بارداری و اینکه چطور تولیدمثل کنیم. بلکه آموزش اینکه چگونه فرزند را پرورش داده و تربیت کنیم و در واقع از این رویکرد که می گویند هرآنکس که دندان دهد نان ده فاصله بگیریم و عاملیت والدین را در آموزش و پرورش فرزندان بالاتر ببریم و اینگونه نباشد که پدر و مادر فقط نان دهنده به فرزند باشند و نخواهند و یا بلد نباشند که مسئولیت تربیت فرزندان را هم ایفا کنند. یک بار دیگر باید به والدین آموزش داده شود و مسئولین مربوطه باید یک بار دیگر به مسائل خانواده ها ورود کنند و بتوانند شیوه های فرزندپروری مناسب را به جامعه آموزش بدهند.
باید به یک نکته هم در آخر اشاره کنم، بد نیست که نگاهی به مراسم تقدیر از کتاب سال که در دو روز گذشته برگزار شد داشته باشیم، جای تاسف دارد که ما هیچ کتاب منتخب سالی در حوزه ی روانشناسی، علوم تربیتی و فلسفه نداشتیم. این یعنی جامعه ی ما چیزی تولید نمی کند پس چه انتظاری می توانیم داشته باشیم. فقط که نمی توان امرونهی کرد. وقتی تولیدی در جامعه اتفاق نیفتد جلوی آسیب ها را با چه ابزارهایی می خواهیم بگیریم. این نکته ای است که برنامه ریزان باید در نطر داشته باشند.
منبع: کلید ملی